آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

مامان از کودکی هام بگو

مهرورزی شیوه مردان بزرگ

دیشب که بابا یی اومد خونه ,یه شاخه گل رز قشمگی رو به نشونه به یادموندن سالگرد نامزدی با خودش آورد خود بابایی اعتقاد داره هزینه ای که بابت گل دادن و موندگاری کمه این هدیه خیلی جالب نیست. اما من عاشق گلم. نمی دونم چرا پسرم این جوری توی جامعه ما نشسته که تنها راه خوشحالی وبه اصطلاح خام کردن خانوما گرفتن طلا و هدیه های گرون قیمته. خودم من به شخصه یه حرف قشنگ , یه خسته نباشید و به یاد موندن این روزا واسم کافیه. تا یه مدت شارژ شارژ می شم. گل پسرم : همه آدما تشنه محبتن. سنگترین آدمها رو می تونی با مهربونی دلشونو نرم کنی. یادت باشه عزیزم: در همه حال از بدیهایی که در حقت میکنن گذشت کنی. ...
21 فروردين 1390

سومین سالگرد دوران شیرین وکوتاه نامزدی بابا ومامان

صبح گوشی رو برداشتم که به الهام جون  ( دختر عمو) زنگ بزنمو روز پرستار رو بهش تبریک بگم. اصلا تاریخ رو فراموش کرده بودم. تلویزیون که روشن بود. بعد ازخبر صبحگاه دیدم مجری اعلام کرد : 20 فروردین ......... یهویی یادم اومد که ای بابا امروز یه مناسبت دیگه ام داره. فوری موبایلمو برداشتمو یه اس ام اس زدم به بابایی و تبریک: سالگرد نامزدی این دونوگل شکفته یا نشکفه مبارک سه سال پیش در چنین روزی : من وبابایی بعد از3 سال آزگار آشنایی وفراق بهم رسیدیم. چقدر شیرین بود. لحظه ای که مامان جون( مامان بابایی) همراه عمه جون اومدن خونمون. وای بابایی چقدر خوشتیپ بود با اون دسته گل قشنگش. باورم نم...
20 فروردين 1390

عکسای داغ داغ تنوری

بعداز ظهری  بعداز اینکه رفتیم بیمارستان عیادت شوهر عمه جون که قلب باز عمل کرده بودن. بابایی بردمون یه دوری اطراف بزنیم. پسرم .اطراف مشهد ییلاقهای قشنگی داره. مثل: زشک .شاندیز. طرقبه. نغندر مخصوصا الان که بهاره ودرختاپر ازشکوفه ان. کلی عکس  گرفتیم. سر فرصت میام تا باهم راجع به تاریخچه این ییلاق ها صحبت کنیم. شامو کشیدم . سرد میشه. راستش دوساعتی هست که درگیر سرعت کند اینترنتم. کلی وقت مو گرفت. تا بلاخره  بابایی اومد و کارمو راه انداخت.   اینجا بلواریه که می ره سمت طرقبه . خیلی دلم می خواست زودتر این عکس رو واست می ذاشتم. آخه مربوط به تزیینات نوروزی شهره.     ...
20 فروردين 1390

بهونه پشت بهوونه

نمی دونم چرا بعضی روزا این قدردلم می گیره. اصلا شاید دلیل خاصی ام نداشته باشم. اما یهویی بی دلیل بی حوصله می شم. سر شام طفلکی بابایی دید اصلا حرف نمی زنم. چند بارسرشو آورد جلو یه لبخندی زد که کجام؟ چه خبرا؟ اما نه ... فایده نداشت. به قول بابایی شاید خسته شدم. آره فکر می کنم از خستگی و کم خوبی باشه. نمی دونم چرا چند شبه خوب نمی خوابی.بااینکه سیرت می کنم. هردوساعت بیدار میشی. توی خواب وبیداری شیرت می دم تا می خوام بذارم سر جات بیدار میشی. سر شب واسه عید دیدنی جامونده رفتیم خونه دختر خاله من. تازگی وقتی مهمونی می ریم. خیلی اذیتم می کنی. یا ...
19 فروردين 1390

حال وهوای بهار

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt; mso-para-margin:0in; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;} روزهای  بهاری رو دوست دارم. حال وهوای قش...
17 فروردين 1390

بدون عنوان

بایکمی تاخیر می خوام واست از 13 بدر بگم. روز 13 رفتیم پارک سر کوچه خاله جون. اولین سالیه که بدون دردسر جایی پیدا کردیمو راحت نشستیم. تا چشم کار می کرد . خونواده کنارهم نشسته بودن. وای به به چه بویی ......... همه انگاری باهم قرار گذاشته بودن  مراسم جوجه پزی داشته باشن. منقل و بادبزنو ازهمه مهمتر یه مرد خوب خونه کنار اجاق ببخش کنار منقل. آره گل مامان یه روزم که خانوما قراره استراحت کنن غذا پختن با آقای خونس.( سفارش مامانو فراموش نکنی ها. هوای خانومتو داشته باش). آره جون مامان می گفتم. شهرداری مشهد امسال ازهمه سالا فعالتر شده بود. از روز اول نوروز جنگ شا...
16 فروردين 1390

مامان ناراحته

سلام عزیزمامان خیلی ناراحتم و یه جورایی حالم گرفتس. دیروز دوتا پست قشنگ واست گذاشتم. الان که اودم یه سری بهت بزنم خبری ازشون نیست. نمی دونم چی شده. آخه دیروز عصری هرکاری کردم نی نی وبلاگ باز نشد. ترسیدم که نکنه فیلتر شده. اما حالا........ می خوام گریه کنم ...
16 فروردين 1390

راه افتادن توی سال جدید

    الهی قربونت بشم من پسر گلم از دیروز راه افتادی با ترس ولرز و لرزون لرزون چند قدم برمی داری وقتی نمی تونی تعادلت حفظ کنی و می خوای بیافتی دستاتو می ذاری زمینو می شینی  و بعدشم تنبل می شی وبقیه راه رو چهاردستو پا می ری مامانی فدات بشه مبارکه عزیزکم اینم یه مرحله  جدید از زندگیته گلم روی پاهای خودت وایستادن چه حسی داره؟ گل مامان سعی کن همیشه به خودت متکی باشی دستاتو بذار به قول قدیمیا روی زانوی خودتو بگو یا علی و بلند شد. آفرین پسرکم ...
14 فروردين 1390

روز اول بعد از یه تعطیلات طولانی

تعطیلات نوروزم با همه خوشی و یکمی خستگیاش تموم شد. الانه یه کوچولو ناراحتم و دلگیر. آخه مامانی حدودا 20 روزی بابایی مرخصی بود وامروز صبح طبق معمول رفت سر کار. امسال اولین سالی بود که این همه مرخصی داشتیم . خیلی دلم می خواست یه مسافرتی می رفتیم. این دوسه سالی که با بابایی قربونش بشم ازدواج کردم فرصتش پیش نیومده بود. اما خب انگاری بازم باید خونه نشین باشم این بار واسه خاطر شیطون کوچولوی مامان. دلم واسه بابایی تنگ شده. این چند روز قدرشو ندونستم . خداییش خیلی کمک حال من بود . تورو می سپردم بهشو می رفتم دنبال کارای خودم. امروز دوباره من وتو تنها شدیم. کلی از صبح بهت گفتم نکن دس...
14 فروردين 1390

13 بدر یک آیین کهن ایرانی

پسر مامانی فردا 13امین روز از سال جدیده. یه رسم قدیمی می گه باید این روز خونواده ها برن بیرون ازشهر تا به اصطلاح 13 رو در کنن. امسال احتمالا واسه اینکه نه تو اذیت بشی نه من و بابایی بعد از ناهار یه سری بیرون ازشهر بزنیم. خیلی دوست داشتم طبق معمول هرسال با کل فامیل باشیم. اما اون چند روز مسافرت نشون داد که خیلی اوضاع واسه از صبح تاشب بیرون خونه موندن با جناب عالی گل پسر مامان مساعد نیست. خب حالا می خوام واست یکمی از این آیین قدیمی بگم. خوب گوش کن: تاریخچه ی سیزده بدر همانطور که پیشینه ی جشن نوروز را از زمان جمشید می دانند درباره ی سیزده به در (سیزده بدر) هم روایت هست که : «... جمشید،...
13 فروردين 1390